هرجا رفتم حق تعالی می دید
پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ب.ظ
جنید بغدادی، مریدی داشت که او را از همه عزیزتر می داشت. دیگران را غیرت آمد.
شیخ به فراست بدانست، گفت: ادب و فهم او از همه زیادت است، ما را نظر بر آن است، امتحان کنیم تا شما را معلوم شود.
فرمود: تا بیست مرغ آورید و گفت: هر مریدی یکی را بردارید و جایی که کس شما را نبیند بکشید و بیاورید، همه برفتند و بکشتند و باز آمدند، الّا آن مرید که مرغ زنده بیاورد.
شیخ پرسید: چرا نکشتی؟ گفت: از آن که شیخ فرموده بود که جایی باید که کس نبیند و من هرجا که می رفتم حق تعالی می دید. جنید گفت: دیدید که فهم او چگونه است و از آن دیگران چگونه؟! همه استغفار کردند.